پیش از ظهر ۱۸ دیماه ۱۴۰۰، قلب پرشور بکتاش آبتین از تپش ایستاد. زندانبانان حکومت که در بیاعتنایی به جان و سلامت زندانیان، کارکشتهاند، اینبار نیز پس از ابتلای مجدد آبتین به کرونا، بهرغم علائم آشکار بیماری، با اخلال عامدانه در روند درمان او، «جنایت عمدی» دیگری را کلید زدند؛ آبتین را پس از چندین روز سرگردانی میان بند و بهداری شبانه به بیمارستان طالقانی بردند، به تخت بیمارستان زنجیر کردند، در بیخبری مطلق جامعه او را شبانهروز آزار دادند و سرانجام جسم نیمهجانش را به خانواده سپردند. کار از کار گذشته بود و چنانکه خودش، بریده بریده، در روزهای آخر بر زبان میآورد در آن مهلکه مرگ را پیش چشمانش آورده بودند.
بکتاش آبتین آزادیخواه و آزاداندیش بود. در برابر سرکوب و ستم، سکوت و مصالحه نمیشناخت. کانون نویسندگان ایران را پرچمدار آزادیخواهی میدانست و عضو پایدار کانون بود. مبارزه را فضیلت میشناخت و از همین رو ایستاد و جان بر سر آرمانهای خود نهاد. هم او که پیش از زندان در پیامی گفته بود:
«امروز به اندازهی کافی شاعر خوب، فیلمساز خوب، هنرمند خوب داریم. چیزی که کم داریم این است که یک سری آدم بایستند و مبارزه کنند» ادامهٔ مطلب »