لیلا حسین زاده در یک متن پنج صفحهای به یک هشدار سه خطی رفیقانهی من پاسخ مفصلی داده است. خود حجم این پاسخ احتمالا ناظر بر این است که لیلا نیاز دیده به طور مفصل دلایل خود را برای مناظره با یک مجلهی احمدینژادی به اطلاع مخاطبان برساند، چرا که خود عمل مناظره فینفسه نتوانسته است مخالفان این رویکرد را قانع کند. بنابراین واضح است که موضوع به همان سادگی که لیلا در متن خود مینویسد آشکار و ساده و قابل فهم نیست، تاریخی پشت سر دارد و پیامدهایی خونبار و تاسفبرانگیز. تعجب لیلا از مخالفت با رویکردش، در تضاد با حجم استدلالی است که در این پاسخ ارائه میدهد. بنابراین اهمیت این بحث فقط در نقد یا تایید یک عمل به ظاهر ساده یعنی گفتگو با احمدینژادیها خلاصه نمیشود. من سعی میکنم استدلالهای لیلا را که احتمالاً طرفدارانی در میان علاقهمندان به چپ داشته باشد بررسی کنم.
۱. لیلا مینویسد: «به طرز عجیبتری بهنظر میرسد نمیخواهند هیچ ادراکی از معنای «مناظره» داشته باشند و برایشان این مناظره به معنای این است که من در کنار طیفهای سیاسی دیگر و در همکاری با آنها قرار دارم … به طرز غریبی توضیح نمیدهند … چرا گفتگو و تشریح مواضع را در حضور یک نفر که از جنبش عدالتخواه دانشجویی تصفیه شده و یک هوادار احمدی نژاد، نه چیزی بیشتر، نه مسول لشکری و کشوری، نه فرد موثر در گفتمانسازی حکومتی … ایرادش دقیقا کجاست؟ …چه خیانتی به چپ انقلابی صورت گرفته؟ این مناظره معادل چه نوع همکاریای با دستگاه حاکمیت و سرمایه است که چنین برآشفتهاند و تکفیر میکنند؟» ادامهٔ مطلب »