پیامدهای پنهان جنگِ حکومت علیه زنان

به تعطیلی کشاندن پنج مرکز حمایت از زنان آسیب دیده در دوره ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی بهانه ای بدست داد تا نگاهی دوباره داشته باشیم به شرایط اسفباری که جمهوری اسلامی به زنان به شکل عام، و زنان آسیب دیده به شکل خاص، تحمیل کرده است.

سرای غزل، خانه ی خورشید، موسسه ی نورِ سپیدِ هدایت، سرپناهِ شبانه ی زنان، و سازمان پزشکانِ بدونِ مرز پنج مرکز حمایت از زنان آسیب دیده و بیخانمان هستند که از پائیز هزار و چهارصد تاکنون به تعطیلی کشانده شده اند. وجه اشتراك همه این مراکز این بوده كه اولا توسط مردم و انجمن‌هاي غير‌دولتي راه‌اندازي شده اند و دوما همه اینها به زنان آسیب دیده ساکن در جنوب تهران – مولوی، شوش و دروازه غار- خدمت ارائه می دادند.


در جمهوری اسلامی دسترسی به آمار صحیح غیرممکن است. وجود سازمان ها و نهادهای موازی، عدم شفافیت در اطلاع رسانی، فساد سیستماتیک در حاکمیت، محرمانه اعلام شدن این آمارها، و عدم وجود اراده ای برای پاسخگوئی به مردم، بخشی از دلایلی هستند که این غیرممکن بودن را رقم می زنند.

سازمان بهزیستی براساس الویت بندی اعتیاد، طلاق، فقر اقتصادی، وابستگی به فضای مجازی، ایدز، و روابط خانوادگی را از دلایل آسیب دیده گی زنان و دختران اعلام می کند. اینکه این الویت بندی چقدر درست می باشد مورد شکّ و تردید است. تجربه اجتماعی یکایک ما نشان می دهد اعتیاد و طلاق خود معلول فقر و فلاکت می باشد.

نهادهای مختلف در جمهوری اسلامی در سالهای گذشته تعداد زنان و دختران معتاد را از پنج درصد تا ده درصدِ مجموع معتادین کشور اعلام کرده اند. اگر همین داده های آنها را ملاک قرار بدهیم، تعداد زنان و دخترانِ معتاد ما در کشور بین یکصد و پنجاه هزار نفر تا سیصد هزار نفر متغییر است.

مقامات و نهادهای حکومتی میزان طلاق در کشور را، نسبت به میزان ازدواج ها، از شانزده درصد -که کمترین میزان اعلام شده از سوی آنها می باشد- تا چندین برابر این درصد در بخشی از استانها اعلام کرده اند. متوسط میزان طلاق نسبت به ازدواج -در سالهای نود و هشت تا هزار و چهارصد- سی و سه درصد بوده و بطور متوسط حدودا دویست هزار خانواده در هر سال از هم پاشیده شده اند.

براساس آمارهائی که از سوی سازمان بهزیستی کشور منتشر شده است مجموع تعداد زنان و دختران آسیب دیده ای که در طی یک سال از خدماتی حمایتی بهره می برند کمتر از ده درصد زنان و دختران معتاد و یا مطلقه بوده است. توجه داشته باشیم که زنان آسیب دیده از خشونت های خانگی و فقر، یا دخترکان کودکِ کار، در این مقایسه جائی برایشان در نظر گرفته نشده است. که اگر اینکار صورت می گرفت میزان کسانی که حمایت دریافت کرده اند از یک تا دو درصد تجاوز نمی کرد.

جمهوری اسلامی تعریف دیگری از مفاهیم بدست داده است. در سایه حکومتی که مساجد و مدارس را به محلی برای کمین نیروهای امنیتی و نظامی تبدیل می کند، از آمبولانس -بجای حمل بیماران و مجروحین- برای جابجا کردن مزدوران خود استفاده می کند، مجروحان جنبش اعتراضی مردم را در بیمارستان ها گروگان می گیرد، و پیکر فرزندان جانباخته مردم را به آنها تحویل نمی دهد، سازمان بهزیستی اش هم به راحتی به دکانی برای سودجوئی ی شرکت های سودجو تبدیل می شود.

آنها برای اینکه این دکّان به سودآوری برسد، ابتدا زمینه را برای حذف هرآنکس و سازمانی که بخواهد موی دماغ آنها بشود فراهم می کنند. تحت حاکمیت جمهوری اسلامی هیچ امکانی برای شکل گیری سازمان و نهادهای مستقل و مردمی برای ارائه خدمات رسانی به هم نوعان وجود ندارد. آنها تحمل هیچ شکلی از سازمان یابی مستقل از حکومت را ندارند. پاشنه آشیل دیکتاتور اقدامات سازمان یافته ی مردمی است که رفاه و آسایش برای همگان را در صدر مطالبات خود دارند.

پس شاهد رشد قارچ گونه ی نهادهای باصطلاح غیرانتفاعی و مردمی که با کمک خیّرینی از جنس خودشان اداره می شود، هستیم. همکاران سازمان بهزیستی تحت عنوان حمایت از زنان آسیب دیده بهره کشی از این نیروی مفت و ارزان را سازماندهی می کنند. بسیاری از این زنان و دخترکان با حقوق بسیار بسیار ناچیز در کارگاه های طرفِ قرارداد بهزیستی مورد بهره کشی قرار می گیرند. حقوق ماهیانه سه میلیون تومان برای هشت ساعت کار روزانه در کارگاهی که کارفرمایش برای این بهره کشی عریان منت هم بر سر شما می گذارد.

کافیست به این بهره کشی نه بگوئید. از حمایت های حداقلی محروم خواهید شد. آیا برون سپاری ارائه خدمات اجتماعی به زنان و دختران آسیب دیده، سرمایه گذاری روی بدبختی های مردم نیست؟ آیا شباهتی بین این برون سپاری ها با بهره کشی از کار زنان تک سرپرست تحت حمایت کمیته امداد خمینی نمی بینید؟ استفاده از نیروی کار زندانیان چقدر به این برون سپاری ها شباهت دارد؟ سازمان بهزیستی، کمیته امداد، سازمان زندان ها و دهها نهاد و سازمان موازی ی دیگر به برده داران اعظم تبدیل شده اند. این تاجرانِ خون، ته مانده ی نیروی آسیب پذیرترین اقشار جامعه را برای کسب سود بیشتر هدف قرار داده اند.

اتحاد کارگران انقلابی ایران

سی و یکم اردیبهشت هزار و چهار صد و سه

بیستم ماه می دوهزار و بیست و چهار

بیان دیدگاه

این سایت برای کاهش هرزنامه‌ها از ضدهرزنامه استفاده می‌کند. در مورد نحوه پردازش داده‌های دیدگاه خود بیشتر بدانید.